پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۱۱

خشم را نباید مجالِ شُخم داد!

-           من سعی می کنم خوب باشم ، اما تو خوبی! می دانی، بارها فکر کرده ام که چقدر فرق هست بین ِ کسی که از دیدن ِ کودکی فقیر آزار می بیند از روی نازک-دلی و دستمالی، فالی می خرد برای احتمالاً تسکین ِ رنجش ِ خودش و کسی که بی دل نازکی کمکی می کند برای خودِ خود ِ کودک... بارها فکر کرده ام و گمان می کنم دومی خوب تر است یحتمل ! باور کن بارها پیش آمده کسانی/چیزهایی آن طور نبودند که من خواسته بوده ام و من به دلخوری ِ پیش آمده، به خودم، به توقع ِ داشته ام گفته ام: "هی! آرام باش! سخت نگیر!". باور کن همین من ِ غُرغُرویی که بارها، همین جا شکایت کرده ام از زمین و زمان و بافته ام و زرت و پِرت کرده ام، پیش ِ خودم گفته ام فلانی حق دارد، فلان کار طبیعی ست، فلان چیز کوفت است! آن یکی زهر ِ مار و... بعضی وقتها اما آدم حرص اش در می آید! بعضی چیزها روی هم تل انبار می شوند انگار! تحریک ات می کنند و آستانه ی تحمل ات را پایین می کشند به زور... گاهی دلت می خواهد خیلی از آدمهای آن دانشکده را، یک جا ادب کنی! آدم هایی که شاید از فرط ِ بی کاری، یا مثلاً کنجکاوی، یا شا...