از روزها
برای فرشته نوشته ام که به مامان بگوید خیالش راحت؛ غصه نمی خورم: پوستم کلفت شده! و یک استیکر چاق قلب دار خوشحال می فرستم براش. و سعی می کنم به ماتیک قرمز دیورِ عزیز و دستبند و گوشواره ی نازنینم فکر نکنم! به شارژرها و هدفون و همه ی همه ی کلید های دنیام! و تمام فرم ها و امضاهایی که توی این دو هفته ی آلمان به ضرب و زور جمع کرده بودم! سعی می کنم فکر نکنم به لپ تاپ و فایل ها و کوله پشتی قشنگم. فکر می کنم به عکس ها و فیلم ها و نوشته هایی که رفت... برای همیشه... و خیال می کنم که شاید بد هم نشد... گاهی وقت ها باید گذاشت و گذشت... به زور دزد شاید...