پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۲۱

رییسم معتقد است که تنها ایرادم غرنزدن است.

 چندوقت پیش با رفیق گرمابه و گلستانم حرف می‌زدم. او آن‌طرف خط داشت فسنجان درست می‌کرد. من این‌طرف پشت لپ‌تاپ٬ منتظر رسیدن پیتزایی که سفارش داده بودم. یکی دو دقیقه که حرف زدیم خندید گفت فکر کنم امروز حال و حوصله‌ت سر جاش نیست. می‌خواهی یک روز دیگر حرف بزنیم؟  من؟ خوشحال از اینکه دوستم بعد از این همه سال که توی دوتا مملکت جدا زندگی می کنیم و کل ارتباطمان خلاصه شده به گه گاهی دو خط پیام یا لینک موزیکی در واتس‌اپ٬ انقدری می‌شناسدم که از فرسنگ‌ها آن‌طرف‌تر و از پشت دوربین لپ‌تاپ حالِ حوصله‌ام را بفهمد٬ خندیدم که خوبم! منتها آره! سطح انرژی و حوصله‌ام پایین است و بیشتر از خیلی قبل‌ها از آدم‌ها و برخوردهای انسانی فراریم. گفتم آدم وقتی با معیارهای موجود و تعاریف موفقیت و سبک زندگیِ اجتماعیِ رایج مخالفت اساسی دارد و دغدغه و نگرانیِ مالی و سلامتی عزیزانش را ندارد گاهی پیوندش به قول «او» با مفهوم  «آینده» متزلزل می‌شود. اگرچه که به لذت از لحظه معتقد است و اتفاقا بلد است چه‌طور لذت را تجربه کند٫ گاهی توی دامِ «که چی؟» گیر می‌افتد و برای فرو نرفتن در کرختیِ این سوال مدام باید زور بزند٫...