گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه*
کسی میخواستم از جنسِ خود که او را قبله سازم و روی بدو آرم که از خود ملول شده بودم.
تا تو، چه فهم کنی از اين سخن که میگويم که: «از خود ملول شده بودم.»
شمس تبریزی
*
گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه
گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
مولوی
مولوی
نظرات
ارسال یک نظر