از روزها
خواستم بنویسم لطفا اجازه دهید برینم به سفرهای تهرانم. بابتِ سکتهی بابا توی سفر قبل و بستری شدن مامان توی آیسییو همزمان با رسیدنم این دفعه. بعد دیدم قبل از آمدن و بستری شدن مامان هم اگر واقعا میشد میریدم به سفرِ تهران. بعدترش دیدم اگر واقعا واقعا میشد کلا میریدم به زندگی که «او» درش یک سال و نیم است مریض است با شرایط خاص و مامان و بابا درش پیر میشوند و
من
اینقدر
خسته.
نظرات
ارسال یک نظر