آن لعبت شیرین صفت لاله روی...
فارغ از دورِ همی ِ شنبه شب با بچه های اینجا و خوب گذشتنِ زمان،
برنامه های چایِ جمعه عصرها،
مستقل از موسسه که هر روز دوست ترش دارم و جلسه های چهار- پنج ساعته ی حل ِ مساله،
فارغ از برنامه ی داستان گویی به زبان ِ انگلیسی ِ کافه مضراب،
شاید حتی کمی مستقل از تلفن ِ دلپذیرِ دوست، صبحِ امروز .
گاهی، ارزان بودن ِ لاله در شهری، کفایت می کند برای اینکه حالِ خوشی داشته باشی و از ذهن ات بگذرد که:
این شهر،
احتمالاً،
شهرِ خوبی ست!
راستی!
پاسخحذففارغ از افتان و خیزان ِ خوانش و نوشتار از تو و از من
این لعبت ِ شیرین صفت ات، چه مهجور مانده لاله روی!
افشین
من هی فکر کردم که چه می شود گفت که پاسخی برای این نوشته ات به حساب آید, بس که خوب گفتی نشد چیزی بنویسم! :پی
پاسخحذففقط اینکه:
:×
نه از آن اشتباهاتِ بلاگفایی ها! درستِ درست است! ;)