از نشانه های پختگی٬ یا نمی دانم٬ امنیت شاید؟



وِلو شده باشی (باشد) توی تختِ خانه ی مشترک. شب باشد و نور کم باشد و کتابی در دستت (دستش) مشغولِ خواندن. صفحه ای باز باشد و دستخطِ محبوبِ‌ قدیمِ محبوبت (محبوبش) و عاشقانه ای که نوشته برایش (برایت) به تاریخِ سالهای دورِ دور. عشق را٬ غاطفه را٬ مهر را بخوانی (بخواند) از لا به لای پیچ و خم واژه ها...

لبخندِ آرامی بزنی (بزند) و دل بسپاری (بسپارد) به باقیِ صفحاتِ کتاب...



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

"ناگزیر انسانِ بی‌گریز"

Memory is full!

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"