"For a moment almost too brief to matter, this made sense"
بهش میگم گمونم ح دلش برات تنگ شده. به هوای تو جدیدا هر دری وری که میذارم اینستاگرام رو با محبت جواب میده. میگه فکر نکنم. احتمالا باهات سرسنگین بود سر مسایل ایران و اینکه چیزی ننوشتی راجع بهش. شاید ش بهش گفته که دو سال قبلت چه جوری بوده٬ که زندگیت زیر و رو شده. یاد پیام ش میافتم٬ دو سال پیش این موقعها٬ برام نوشته بود: «حالت خوبه فاطمه؟ کلا جدی» دو سال پیش٬ در جوابش نوشته بودم: «کلا؟ خوبم! :) جدی؟ نمیدونم راستش! یکم گیجم هنوز گمونم. تو یه حالتِ کنار اومدن با وضعِ فعلیمونم که نمیدونم دقیقا بابت گردنکلفتی و زور زدن برای خوب بودن و فرار از پذیرش ”واقعیت“ موجود و امید شاید الکی به اینکه زود شرایط برمیگرده به قبله، یا اینکه کلا و واقعا رد دادم و قبول کردم که حیات دشواره و این وضع هم ممکنه همین شکلی بمونه و چارهای نیست دیگه، سعی کن کمتر گیر بیافتی تو کثافت فکر و خیالش و زندگیتو بکن!» حالا٬ دو سال بعد٬ که اینطور باور کردهام و پذیرفتهام که شرایطِ ”قبل“ دیگر وجود خارجی ندارد و وضعیت جدید واقعیتِ حال است -حتی شاید واقعیتِ گذشته؟- دیگر خبری از آن گیجی نیست. حالم خوب است؟ نمیدانم
wow
پاسخحذفکاش ...
کاش ...
کاش تو هم توهم نبودی...
پاسخحذفچه خوبه این نوشته! :)
کاش تو هم جلوی روی من نبودی...
پاسخحذفسلام رفیق، (اه اه بدم از کمنیستها میاد- ولی "سلام دوستم" هم خیلی دخترونست!! :-)) )
پاسخحذفتصور میکنم ناسازگاری در مورد احکام(ادعاها) پیش میاد. حالااحساسات هم مگه ناسازگار میشه؟ (پا برهنه)
دکتر رمضانیان یه وبلاگ داره من تازگی کشفش کردم. به نظرم جالب اومد. شاید برای توهم جالب باشه. http://andishkade.blogspot.com/
سلام احسان! :)
پاسخحذففکر کنم اگر به جای «رَفیق» بگی «ر ِفیق» نه خیلی کمنیستی بشی که دوست ندشته باشی و نه شاید خیلی دخترونه! ;)
در مورد ِ تصورت هم به گمونم درست می گی. منتها آیا احساسی که بیان می شه نمی تونه «ادعا» باشه؟
به خاطرِ وبلاگ هم مرسی. لطف کردی گفتی! :)
درسته، میشه گزارش متناقضی از احساسات ارائه داد. در این صورت ایراد من کمی مته به خشاش گذاشتن خواهد بود.
پاسخحذفاگر تناقضی در یه نظریه ی فیزیکی مقبول پیدا بشه نمیگیم که در این صورت "جهان متناقضه" میگیم تناقض مربوط به ادعاهای نظریه ی ماست. به همین صورت به نظرم عجیب اومد که بگیم احساسات متناقضند، شاید در بیانشون تناقض باشه.
پ ن: هگل با ادعای "سازگار بودن جهان" مخالفه، اون معتقد بود که تناقض واقعاً در جهان وجود داره.
گذشت فرصت ماندن عبور باید کرد؟؟؟
پاسخحذف.
.
.
سپاس از لطفتان
اینقدر سکوت نکن!
پاسخحذفکر شدم...
کاش «تو» هم توهم بودی
پاسخحذفمثل «من» !
میوه ی توهم «تو» با «من» تنها یک حقیقت بود : «تنها»
و تنهایی ، سنگین می شود از «تن» ها
از «تو» ها
«من» ها
تنهایی ِ تمامی تن ها را
تنها به تمامی تنهایان
تسلیت می گویم
غم آخر باشد
غم آخر باشد . . .
هوش ِ کام ِ تن بودی!
پاسخحذفبعد-نوشت:
حذفگاهی چسب زدن ِ تنها کفایت نمی کنه رفیق! باید اجزای ِ پیاله رو در هم شکست!
باهوشترینی و من عاشقترینم برات...
حذف