"ناگزیر انسانِ بیگریز"
افتاده بودم به جانِ کمدها. کیسهها را تندتند پر میکردم بیانکه لحظهای دل بدهم به گوشوارهای٫ لباسی آبی و یا شاخههای خشکیدهی درختی سیاه و سفید روی یک ورق کاغذ. حواسم پیِ آن عکس بود. عکسی که قلبم را زور کرده بود تندتر بزند. عکسی که دستها و صدام را برای لحظهای شُل و لرزان کرده بود. مغزم٬ مغز سرکِشم را به کدام گوشهی فکر برده بود؟ قلبم٫ قلبم را لای تیره-روشنِ کدام احساسِ ندانسته٬ فراموش کرده٬ گیرانداخته بود؟ کدام پنجره یا درِ غبار گرفتهای را توی ذهنم باز کرده بود؟ نشسته بودم وسطِ لشگر چیزهایی که قرار بود ترک کنم. چیزهایی که یحتمل مدتها پیش ترکام کرده بودند. فکر میکردم به خاطره. به شهوتِ جفتشدنش با خیال. به مهر که بنشیند کنار قهر. دلتنگی که چفت شود با رنج. به یاد در حضورِ فراق.
wow
پاسخحذفکاش ...
کاش ...
کاش تو هم توهم نبودی...
پاسخحذفچه خوبه این نوشته! :)
کاش تو هم جلوی روی من نبودی...
پاسخحذفسلام رفیق، (اه اه بدم از کمنیستها میاد- ولی "سلام دوستم" هم خیلی دخترونست!! :-)) )
پاسخحذفتصور میکنم ناسازگاری در مورد احکام(ادعاها) پیش میاد. حالااحساسات هم مگه ناسازگار میشه؟ (پا برهنه)
دکتر رمضانیان یه وبلاگ داره من تازگی کشفش کردم. به نظرم جالب اومد. شاید برای توهم جالب باشه. http://andishkade.blogspot.com/
سلام احسان! :)
پاسخحذففکر کنم اگر به جای «رَفیق» بگی «ر ِفیق» نه خیلی کمنیستی بشی که دوست ندشته باشی و نه شاید خیلی دخترونه! ;)
در مورد ِ تصورت هم به گمونم درست می گی. منتها آیا احساسی که بیان می شه نمی تونه «ادعا» باشه؟
به خاطرِ وبلاگ هم مرسی. لطف کردی گفتی! :)
درسته، میشه گزارش متناقضی از احساسات ارائه داد. در این صورت ایراد من کمی مته به خشاش گذاشتن خواهد بود.
پاسخحذفاگر تناقضی در یه نظریه ی فیزیکی مقبول پیدا بشه نمیگیم که در این صورت "جهان متناقضه" میگیم تناقض مربوط به ادعاهای نظریه ی ماست. به همین صورت به نظرم عجیب اومد که بگیم احساسات متناقضند، شاید در بیانشون تناقض باشه.
پ ن: هگل با ادعای "سازگار بودن جهان" مخالفه، اون معتقد بود که تناقض واقعاً در جهان وجود داره.
گذشت فرصت ماندن عبور باید کرد؟؟؟
پاسخحذف.
.
.
سپاس از لطفتان
اینقدر سکوت نکن!
پاسخحذفکر شدم...
کاش «تو» هم توهم بودی
پاسخحذفمثل «من» !
میوه ی توهم «تو» با «من» تنها یک حقیقت بود : «تنها»
و تنهایی ، سنگین می شود از «تن» ها
از «تو» ها
«من» ها
تنهایی ِ تمامی تن ها را
تنها به تمامی تنهایان
تسلیت می گویم
غم آخر باشد
غم آخر باشد . . .
هوش ِ کام ِ تن بودی!
پاسخحذفبعد-نوشت:
حذفگاهی چسب زدن ِ تنها کفایت نمی کنه رفیق! باید اجزای ِ پیاله رو در هم شکست!
باهوشترینی و من عاشقترینم برات...
حذف