زندگانی سیبی ست، گاز باید زد با پوست


ماندن هميشه يك صيغه دارد؛ من.

اين خيلي خنده‌دار نيست.

نظرات

  1. هیچ دارویی چون صیغه شهوت را درمان نمی کند.
    این خیلی خنده دار است.

    پاسخحذف
  2. از اون سبزای ترش !
    که بعد از غذا خیلی می چسبه

    --
    معامله ی خوبی است

    قول می دهم
    تمام صیغه های دنیا را
    با فعل زندگی
    برایت صرف کنم

    به جایش
    تمام سیب های دنیا را
    تو برایم پوست بکن
    --

    هووووف ...

    پاسخحذف
  3. درود فاطمه عزیز
    سروده ی زیبایی بود کوتاه و رسا- آفرین بر شما برقرار باشید

    پاسخحذف
  4. امید باقری،

    کامنت هایی که می گذاری را دوست دارم! حواست سرکش است مثل ِ مال ِ من! به یک جاهای دور ِ نزدیکی می رود!
    خلاصه چیزهای خوبی می گویی!

    عرض و طول ِ ارادت آقا! :)

    پاسخحذف
  5. آقای فتحی،

    مرسی به خاطر ِ خواندن! بیشتر ممنون به خاطرِ خواندنِ سایر ِ نوشته ها! نظر ِ خودم هم همین است که گفتید! نثرهام را دوست تر دارم کلاً!

    باز هم ممنون! :)

    پاسخحذف
  6. سیب با معده ام سازگار نیست. با پوست که باشد دیگر امان نمی دهد...

    پاسخحذف
  7. درود فاطمه عزیز
    در انتظار نقد شما هستم برسروده تازه ام

    پاسخحذف
  8. حکم مرگ زندگانی را صادر کرده ای؟؟ آفرین!! سیب ما که کرم زده اش هم خوردنی است از بس که سرخ است!

    پاسخحذف
  9. یکی می گفت همون دو بند اول کافی بود کلا!
    ولی من دوست داشتم گذشتن با همه ی حرف های اضافه باشه
    چه با "از" چه با "آن ها که از دهان مردم میاد بیرون" و چه حرف های نزده ی ...

    و اما نظر شما
    موافقم؛ مرسی :)

    پ.ن:
    من امروز شما رو شناختم ...

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

"ناگزیر انسانِ بی‌گریز"

Memory is full!

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"