توصیه نامه؛ باب ِ هفتم
فرزندم،
گوش دادن به شوپن در خیابانهای شلوغ تهران گناه ِ کبیره است. مبادا موسیقی را این چنین شهید کنی که در این صورت بخششی در کار نخواهد بود!
فرزندم،
ننگ بر تو باد آن روز که مردی در ِ اتاقت را بزند و بگوید: "خانوم مهندس خدا نگهدار" و تو بگویی: "هووووووی! مهندس عمَّته هااااا! "؛ که در آئین ِ چنان مردمانی "مهندسیت" سبب ِ عزت است و "مهندس" خواندن نشانه ی احترام!
مبادا اگر شبی، نیمه شبی توی صف ِ تاکسی زانتیایی، پرشیایی، چیزی جلوی پایت توقف کرد پاهات میخ شوند به زمین که سوار نشوی و دلت گواهی دهد که طرف مزاحم است؛ انصاف را در خودت بیدار کن و بدان که: یارانه ها هدفمند شده است!
فرزندم،
هستند در میان پوشش ها البسه ای که تو را حتی اگر سیندرلا باشی به قد و قامت ِ فیونا نامزد ِ شِرک نشان دهند. آگاه باش و آگانه انتخاب کن! باشد که جذّاب گردی!
و در آخر اینکه:
هندسه ی منیفلد را گرامی دار و 250 صفحه جزوه را نگذار برای شب ِ آخر؛ که فوق لیسانس گرفتن نه به دفاع از پایان نامه که به پاس کردن ِ منیفلد است. باشد که مورد ِ رحمت قرار گیری!
عالی بود ...
پاسخحذفبسیار ملموس بود برایم:)
بسیار عالی بود این توصیه نامه..
پاسخحذفدر سرزمین ِ گل و بلبل و عمّامه ، از غیبت طنز است که ما رنج می بریم ...
پاسخحذفطنزتان «طنز» است براستی .
«طنزیم» کننده ی با سوادی هستید (هارمونی چکه می کند)
سؤال : باب هفتم چرا ؟
از فرزند دوم تان مسرور شدیم
پاسخحذف:دی!
پاسخحذفآدمک،
پاسخحذفمرسی! :دی
هفت هم همینطوری الکی گذاشتم که یکی بپرسد چرا «هفت» و من بگویم «پس چند؟»! :پی ;)
هفت گذاشتم چون به نظرم زیادی کلیشه ای بود!
امید باقری،
مرسی مهندس! :پی
بچه ها سلام دارن خدمتتون! ;)
نغمه، سارا واحسان،
مرسی! :)
اون زانتيا پرشيا خيلي چسبيد
پاسخحذففرزندم
پاسخحذفآگاه باش و بدان که اگر طنز نویسی را رها کنی، آن دنیا باید جواب پس بدهی.
;-)
:))
پاسخحذفمرسی بهار! :*
توصیه نامه ی خوبی بود. بند آخر که چیزی از هندسش نمی دونم ولی می دونم که باید واحدها رو پاس کنی تا توصیه نامه و یا اخطار نگیری :)
پاسخحذففاطمه بنت (نام پدر) بن (نام پدر بزرگ)!!!
پاسخحذفآخرین نصیحتت به واقع تلخ بود.
حدس بزن!
پاسخحذفگزینه ای ندارم!شرمنده! :پی
:-)
پاسخحذف