پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2022

از روزها

 خواستم بنویسم لطفا اجازه دهید برینم به سفرهای تهرانم. بابتِ سکته‌ی بابا توی سفر قبل و بستری شدن مامان توی آی‌سی‌یو همزمان با رسیدنم این دفعه. بعد دیدم قبل از آمدن و بستری شدن مامان هم اگر واقعا می‌شد می‌ریدم به سفرِ تهران. بعدترش دیدم اگر واقعا واقعا می‌شد کلا می‌ریدم به زندگی که «او» درش یک سال و نیم است مریض است با شرایط خاص و مامان و بابا درش پیر می‌شوند و  من این‌قدر  خسته. 

برای سالی که رنج٬ امید و روشنی را به زانو درآورد یا: It is never too late to give up.

  ۲۰۲۱ برام سال خیلی خیلی سخت و مزخرفی بود. سختیِ چگال و چسبناکی خارج از محدوده‌ی تلاش و امید و صبح می‌شه این شب و باز می‌شه این در. رنجی که تمام قد و مُصر  ایستاد تا دو زاریِ کجم بیافتد که زندگی انگار تهِ تهش همین چیزِ دردناک و سخت و مزخرف است.