شنبه های تقویم های این طرفی!

شنبه ها را دوست دارم. نه به خاطرِ اینکه تعطیل است و خانه می مانم! نه حتی به خاطرِ کلاسِ عکاسیِ عصرها! به خاطرِ‌ لیستِ بلندی که صبح سرِ میزِ صبحانه می نویسم از کارهایی که باید/می خواهم انجام بدهم٬ از کتابهایی که دوست دارم بخوانم. شنبه ها را دوست دارم به خاطرِ‌ چیدنِ کتابها و کاغذها روی میز و ندانستن ِ شروع کردن از کدام یکی! «من او را دوست داشتم»ِ آنا گاوالدا یا «Topology via Logic»ِ استیون ویکرز؟ 
شنبه ها را دوست دارم به خاطرِ مرتب کردنِ خانه و شستنِ لباسها!  به خاطرِ فرصتِ به در کردنِ خستگیِ فیزیکیِ طولِ هفته! به خاطرِ سردرگمی توی لیستی که از موقعِ نوشتنش می دانم آخرِ شبِ یکشنبه کلی از گزینه هاش تیک نخورده باقی خواهد ماند! 

شنبه ها را دوست دارم خیلی٬
به خاطرِ آب دادنِ گلدان ها٬ یکی از لذیذترین لذت های ممکنِ طولِ هفته! :) 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*