#عید

 من٬ جایی خارج از مرزهای قلمروی زیستی ام٬ زیر سایه ی ددلاین و یک خروار کار٬ تمام عشقم به بهار و شب عید را٬ خلاصه کرده ام توی سبزه ی خانگی و هفت سین و ماتیک ِ قرمزِ روی لب هام. چایِ سفیدِ چینی می نوشم و عطرِ سنبل و نرگسِ هلندی را حبس می کنم توی مشامم٬ مقاله را ویرایش می کنم و با لبخندی بزرگ روی صورتم فکر می کنم که:

 زندگی ست دیگر!

نوروز ۹۵ آمستردام

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*