به بهانه‌ی ایمیل ثبت‌نام درکنفرانس

وضعیت ایده‌ها و نظرهام انقدر گاهی خلافِ جریان‌های شیک و به روزِ این‌وقت‌هاست که عموما خفه می‌شوم و نظر نمی‌دهم. خیال می‌کنم پسِ هر نقدی به این رفتارهای شیک و قشنگِ آدم‌ها در جواب خواهم شنید که «حالا چون می‌خوای فرق داشته باشی گند نزن به فلان چیز.» 

مساله منتها حکایتِ دیده شدن بابتِ توفیرِ نظر نیست. من٬ قطعا اولین و تنها آدمی نیستم که مثلا راجع به فلان موضوع فلان طور فکر می‌کنم. مساله‌ این است که آدم‌ها وقتی توی اکثریت‌‌اند٬ یا زیرِ نورِ فلاش‌های تمجید و طمطراق٬ عموما پیامبر می‌شوند. مساله این‌ است که پتانسیلِ عجیبی انگار توی  بشر نهفته است برای مذهب‌سازی از هر چیز.

یک‌بار از آخرین دفعاتی که بحث کردم راجع به وضعیتِ زنان در آکادمی با کسی که mainstream feminist به حساب می‌امد٬ گفتم این نگاه به توانمندسازی زنان یکم زیادی امپریالیستی‌ست. منِ تنها هم نیستم٬ توی دنیا کلی نقد هست به این نوع فمینیسم و کلا روش‌های این‌شکلی. به قیم‌مآبی از هر نوع٬ نه حالا لزوما چپاندنِ فمینیسمِ سفید جای فمینیسم٬ یا فمینیسمِ جهانِ اول جای فمینیسم. بله٬‌قطعا٬ خود مساله و تاریخچه‌اش٬ روش‌های ممکن و همه‌چیز پیرامونش خیلی پیچیده‌تر از این‌حرفهاست. منتها من٬ شخصا٬ به روش‌های رایج امروزی اعتقاد ندارم و با وجودِ این‌که برای آدم‌هایی که به هر شکل تلاش می‌کنند زندگی آدم‌های دیگر را بهتر و راحت‌تر کنند احترام قایلم٬ اما با روش هم‌دل نیستم و بابتِ همین توی خیلی از مراسم و کنفرانس‌های این‌چنینی شرکت نمی‌کنم. متوجه‌م که بسیاری از این مراسم و روش‌ها برای خیلی‌ها انگیزه‌بخش است و بابتِ همین هم واقعا مخالفتی فراتر از شرکت نکردنِ شخصیم ندارم. منتها نقد چرا. و معتقدم بابتِ‌ نقد‌داشتن٬ هم‌شکل نبودنِ دغدغه‌ و روشم با جریانِ بُلد و مدِ روز٬ لزوما دیتا ساینتیست٬ یا محقق٬ یا آدمِ کمتربرابری‌خواهی نیستم. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*