( )

اجازه هست من اینجا یک چیزی بگویم بعد بروم سراغِ تایپ کردنِ مشق هام؟ 
می شود من اینجا خیلی آرام و متین و موقر بگویم که خیلی از مردم دیوانه اند؟!
می شود توضیح ندهم که چرا؟ مثلا  نگویم که چون حتی برای کارهای تفریحی هم خودشان را معذب می کنند... که وقتی برای به قولِ خودشان «فان» هم برنامه می ریزی کلی اگر و اما می کنند که ببینم٬ قول نمی دهم٬ می خواهم بد قولی نشود و... می شود مثلا نگویم که خودِ من هم بعضی وقتها این طوری ام و البته فکر می کنم که خب٬ آن کارها که بقیه «اٌرگًنایز» می کنند «فان» نیست برای من؟‌
 می شود خواهش کنم شما در جوابم نگویید که ممکن است کارهای پیشنهادی ِ من هم برای بقیه خوشایند و «تفریحی» نباشد؟ 
می شود من بگویم که از این «عزیزم»٬ «جونم» های این دوستان توی ایمیل ها بدم می آید؟
می شود من اینجا درِ گوشی بگویم که عاشقِ پنیر شده ام؟
 که گاهی وقتی نان را برش می زنم٬ وقتی روش پنیر می ریزم با پودرِ سیر و می گذارمش توی فر٬ وقتی که آماده می شود و  نان برشته می شود و من می گذارمش توی ظرف و می نشینم روی مبل ... سمفونیِ نه بتهوون... پاهای دراز شده روی میز...اولین گاز...وای...انگار که تمامِ لذتِ دنیا را با هم برده باشم یک هو...
می شود نخندید به من٬ لطفا؟!
می شود من اینجا خیلی نا محسوس٬ داخلِ پرانتز بگویم که هر بار این دو رفیق ِ جوانِ دهه ی هفتادی٬ به کلام٬ از طریقِ ایمیل٬ چت٬ خیال اصلا٬ به من می گویند که بودن ام و وجود داشتن ام توی زندگیشان تاثیر داشته و من نمی فهمم آنها چه می گویند و نباید فکر کنم که تعارف است٬ دلم غنج می رود و یک لبخندِ گُنده ی غیرِ ملیح می نشیند روی لب ام و فکر می کنم این شاید تنها باری ست که با وجودِ نفهمیدنِ چیزی اینقدر بابت اش ذوق می کنم!؟
می شود ژستِ روشن فکری را بگذارم کنار و بگویم جِدَا «بعضی» وقتها٬ «بعضی» حرفها را که «بعضی ها» می زنند «آدم» دلش می خواهد بهشان بگوید: «آدم» را سگ بگیرد٬ اما جَو نه!؟
 و ممکن است آیا که شما خودتان پر کنید «بعضی» ها و «آدم» ها را با گزینه های مناسب؟!

و آیا به نظرِ شما٬
 می شود که من مشق هام را فردا تایپ کنم؟!

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*