همین جوری های عصرِ جمعه ای از داخلِ آفیس! :)

۱- توی کلاسِ مدل تیوری ِ امسال دخترکی هست که موهاش کوتاه است! کوتاهِ قشنگِ مجعدی که روی سرش خیلی خوب نشسته! خودِ دخترک هم قشنگ است و چشم هاش طوری اند که انگار خنده ی خوبی تویشان مقیم باشد. ناخن هاش کوتاهِ کوتاه اند با لاک های قرمز و لباس اسپرت می پوشد با کفش های آل-استار طوسی. بعد من هر بار که می روم سرِ کلاسشان تصمیم می گیرم که بلافاصله موهام را کوتاه کنم! کوتاهِ کوتاه! بعد کلاس که تمام می شود٫ روز که تمام می شود٫ شب که می روم خانه٫ پشیمان می شوم باز! نمی دانم توی خستگی به فرفری های موهام دل می بندم یا می ترسم که کوتاه کنم و به قشنگیِ دخترک نباشم هنوز...

۲- حرف های دیگری هم هست...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*