بُریده یادداشت از لهستان

دراز کشیده ام روی تخت... پنجره باز است و باران می چکد روی انگشت های پام... 

من:
اینجا شهرِ خوبی ست٬
اگر چه که روزهاش زیادی گرم است :)






آپوله
۶/ اوت/۲۰۱۲




پ.ن. باید بنویسم از اینجا٬ باید... باید یادداشت های گوشه ی چرک نویس هام و دفترچه ی کوچکِ سیاهم را بنویسم از لابه لای کلاس ها و آدم ها و اینجا... 
یادم بیاندازید بنویسم٬ 
لطفا :)

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

"For a moment almost too brief to matter, this made sense"

از روزها

در لحظه‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدم انجام بدهد. رنج همیشه تنهاست.*